به نام خدا
--------------------
انسانى که بر خدا توکل دارد هرگز احساس حقارت و ضعف نمی کند بلکه به اتکاى لطف خدا و علم و قدرت بى پایان او خود را پیروز و فاتح میبیند و حتى شکستهاى مقطعى او را مایوس نمی سازد
قرآن و توکل بر خدا
--------------------------
انى توکلت على الله ربى و ربکم (سوره هود،آیه56)
من، بر «الله» که پروردگار من و شماست توکل کرده ام.
*****
و من یتوکل على الله فهو حسبه (سوره طلاق،آیه3)
و هر کس بر خدا توکل کند کفایت امرش را می کند.
توکل و پیامبر
--------------------------------------------
مساله توکل در زنگى انبیاى بزرگ الهى درخشش فوق العاده اى دارد، بررسى آیات قرآنى در این زمینه نشان می دهد که آنها همیشه در برابر مشکلات طاقت فرسا خود را زیر سپر توکل قرار می دادند، و یکى از دلایل مهم پیروزى آنها داشتن همین فضیلت اخلاقى بوده است.
*****
بسم رب الحق
هممون کوچیک که بودیم تو مسابقه ی بادبادک ها شرکت می کردم البته هنوز هم بعضی پدر ها هستند که تو مسابقه شرکت می کنند.میدونید مهم ترین جزء باد بادک برای برنده شدن چیه؟ اون نخش هستش که اگه نخش پاره بشه درسته باد بادک بالا میره ولی برای مسابقه فایده نداره.
حالا می خوام این بادبادک به خودمون و خدای خودمون ربط بدم.
می دونید حالا اون نخه چه نقشی رو بین ما و خدا داره اون نخ ارتباطی ما با خدا هست که اگه پاره بشه هممون بی چاره ایم. نمی خوام نصیحتتون بکنم چون خودم از همتون بی چاره ترم. خودتونم می دونید چطوری این نخ محکم تر میشه.{انجام واجبات ، ترک محرمات}
این جا جاداره یه دعا بکنم : خدایا توفیق ارتباط ما گنه کاران را با خودت عنایت بفرما
فقط یه خواهش دارم ازتون
تو نماز هاتون تو دعاهاتون برای بنده ی حقیر دعا بفرمایید که آدم بشم
البته هممون می دونم که هممون مریضیم...
فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعی روایت کرده:
یکی از طلبه های حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت
در تنگنا و دشواری غیر قابل تحملی بود.
روزی از روی شکایت و فشار روحی کنار ضریح مطهر
حضرت امیر المؤمنین علی (ع) عرضه میدارد:
▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂
یوسف می دانست تمام درها بسته هستند اما به خاطر خدا،..
حتی به سوی درهای بسته هم دوید وتمام درهای بسته برایش باز شد...
....
اگر تمام درهای دنیا هم به رویت بسته بود، بدو، چون خدای تو و یوسف یکیست
▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂
موهام واقعا بلند شده بود رفتم سلمونی سر کوچمون توی سلمونی
که وارد شدم سلمونی که منو می شناخت رو به من گفت: سلام امین جون و.....
بقیه متن در ادامه مطلب...
چــشـم بـستـه هــم مـی شــود راه رفــت و زمــیـن نـخـورد،
اگــر دسـتـت در دسـت خــدا بــاشـد . . .
.
.
.
.
گناه رفته در چشمــم
خــــدا دارد فوتــ می کند! این اشک ها بی دلیل نیست...
در هوای عاشقی پر می زدند تا خدا با گریه معبر می زدند
در دل شب با نوا و زمزمه ذکرشان “یافاطمه ” ” یا فاطمه ”
بین چهره عکس یک لبخند بود همه ی هستیّ شان سربند بود
از همه افلاک برتر بوده اند دوست نه،بلکه برادر بوده اند
تشنه لب دادند جان پای حسین عاشقان حضرت پیر خمین
با شهادت زندگی زیبا شود عاشقی با سوختن معنا شود
حال،آنها رفته و ما مانده ایم از شهادت ، ما همه جا مانده ایم
تا نفس داریم تا که زنده ایم ای شهیدان از شما شرمنده ایم
تاابد رزمنده ایم پای ولی جان فدای حضرت سیّد علی