شوق وصال

خدایا ؛ دستم به آسمانت نمی رسد اما تو که دستت به زمین می رسد بلندم کن

شوق وصال

خدایا ؛ دستم به آسمانت نمی رسد اما تو که دستت به زمین می رسد بلندم کن

شوق وصال

در راه شوق وصال دل صبر ایوب می خواهد

آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۳/۱۳
    psk
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۲۰ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

دهه فجر بر همه ی مردم میهن دوست مبروک!!!!!!!!!!!

عکس با با جون

عکس های بچه های باحال و خنده دار-5 عکس بچه باحال و خنده دار

به نظر شما این پدر بزرگ از چی تعجب کرده؟؟؟؟؟

سالگرد جوان ترین شهید شهرمان

سالگرد شهادت

خاموش باشید و گوش دهید

بسم الله الرحمن الرحیم

دردعاها،آن قدرباخداحرف می زنیم که صدای «او»رانمی شنویم.

خاموش بودن رابیاموزید؛آن گاه خواهید شنید.

تا زمانی که صدای«او»رانشنوید،به ارتباط واقعی با «او»دست نیافته اید.

 

 

دلاور مرد

جوان مرد..... بزرگ مرد.......



حالتون بد شد ؟

چندشتون شد ؟

 صبر کن ، از این عکس راحت رد نشو


این بدن یه مردِ ، یه شیر مرد


طراح شکستن حصر آبادان ، کسی که باعث شد یه وجب از خاکمون 


دست بعثی ها نباشه ، حالا شیمیایی شده ، بدنشو ببین ، ویلچِیرشو ببین


فقط یه دنیا شادی هنوز تو     چشماشه ، چون نذاشت ایرانش و ایرانمون  


یه تیکه ازش کنده شه ، با تو هستم که سنگ یکی شدن با کشورهای عربی رو میزنی


با تو که زیر بیرق ترکیه و آذریابجان سینه میزنی تا آذربایجانمون رو از گربه آسیا جدا کنی


و با تو که تو رویاهات کردستان رو خودمختار میبینی


با تو که حاضری برا یه ذره رفاه خودت همه چیز ایران به باد بره

و تو که رابطه با دشمن را موفقیت می دانی و شهدای اخیر را فراموش کرده ای


 شرم کن از روی این دلاور بی ادعا که ارزشمندترین چیزش


که زندگیش بود رو خرج یکپارچگی و آزادگی و استقلال ایران زمین کرد

4شرط امام خمینی برای مذاکره با امریکا


برقراری رابطه با امریکای جهان‌خوار برای هیچ دولتی در جمهوری اسلامی ایران افتخار و شرافت محسوب نمی‌شود.


اگه فقط بتونی یه جمله به خدا بگی!!!!!!!!!!!!!!!


داستان طنز جبهه

عراقی سربران

اولین عملیاتی بود که شرکت می‌کردم. بس که گفته بودند ممکن است موقع حرکت به سوی مواضع دشمن، در دل شب عراقی‌ها بپرند تو ستون و سرتان را با سیم مخصوص از جا بکنند، دچار وهم و ترس شده بودم.


ساکت و بی صدا در یک ستون طولانی که مثل مار در دشتی می‌خزید جلو می‌رفتیم. جایی نشستیم. یک موقع دیدم یک نفر کنار دستم نشسته و نفس نفس می‌زند. کم مانده بود از ترس سکته کنم. فهمیدم که همان عراقی سرپران است. تا دست طرف رفت بالا معطل نکردم با قنداق سلاحم محکم کوبیدم توی پهلویش و فرار را بر قرار ترجیح دادم.
لحظاتی بعد عملیات شروع شد. روز بعد در خط بودیم که فرمانده گروهان مان گفت: «دیشب اتفاق عجیبی افتاده، معلوم نیست کدام شیر پاک خورده‌ای به پهلوی فرمانده گردان کوبیده که همان اول بسم الله دنده هایش خرد و روانه بیمارستان شده.»
از ترس صدایش را در نیاوردم که آن شیر پاک خورده من بوده ام.



اعجاز علمی قرآن در سوره ی حدید

غیبت کردن! ! ! !

غیبت کردن عادت زشت بعضی از ما شده است.عادتی که کم کم قبح آن ریخته و چه بسا آن را نشانه شجاعت و یا صراحت لهجه خود بدانیم و به آن افتخار کنیم

بحثهای سیاسی بدون غیبت کردن اصلا امکان ندارد
اتهامات ثابت شده و نشده ای را که از جایی